مادر : علي بيا اسفناج بخور آهن دارد
علي : آخر مادر جان الان آب خوردم مي ترسم زنگ بزنم
مادر : علي بيا اسفناج بخور آهن دارد
علي : آخر مادر جان الان آب خوردم مي ترسم زنگ بزنم
يك روز كبريتي سرش را مي خاراند، آتش مي گيرد
ترکه برای اولین بار یک آخوند میبینه میگه : یعنی اینقدر سرت درد میکنه؟
خبرنگار: چرا قبل از هر بازي به حمام مي روي؟
فوتباليست: براي اينكه گلهاي تميز بزنم
دو نفر دروغگو به هم رسيدند
اولي گفت : من ديشب توي كره ماه شام خوردم
دومي : آره ، وقتي از كره ي مريخ برمي گشتم تو را در كره ماه سر سفره ديدم
ترکه تو آزمون آتش نشانی شرکت میکنه !! ازش میپرسن : اگه تو جنگل آتیش گرفت آب هم نزدیک نبود چیکار میکنی ؟؟ ترکه: معلومه تیمم میکنیم
غضنفر میره بقالی،میبینه رو دیوار بزرگ نوشتن: علی با ماست! حسن با ماست! حسین با ماست! میگه: ببخشید اقا، شما ماست خالی ندارید؟!
غضنفر میافته تو چاه، فامیلاش سند میذارن درش میارن!
زنِ غضنفر دو قلو میزاد،غضنفر میره صورت حساب بیمارستان رو حساب کنه،به یارو میگه:حاج آقا ارزون حساب کن هردوشو ببرم!
ترکه تلویزیون روشن میکنه !! کانال 1 : قرآن 2: قرآن 3: قرآن !!!!! تلویزیون خاموش می کنه بوس میکنه می ذاره بالای طاقچه
تعداد صفحات : 80