شعبده بازی روی صحنه هنر نمایی می کرد که ناگهان گفت: حالا یک خانم بیاید روی صحنه تا من کاری کنم که غیب شود!
مردی از میان جمعیت برخاست و گفت: آقای شعبده باز! چند لحظه صبر کن تا من بروم مادر زنم را بیاورم!
مادر: احمد! اگر من به تو ۱۰ تا بادام بدهم که آنها را به طور مساوی با جواد تقسیم کنی، چند تا به او می دهی؟
احمد: سه تا!
مادر: ببینم! مگر تو حساب کردن بلد نیستی؟
احمد: چرا مامان من بلدم، ولی جواد که بلد نیست!
احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!
ه روزی دست این کلاغه ک اخر قصه ها به خونش نرسید و میگیرم می برم در خونشون .
مادرش که اومد دم در بهش میگم : بیا این توله سگت رو جم کن از خیابونا با این بچه داریت :))
جمله ای که هنوز در تعجبم جواد خیابانی چی پیش خودش فکر کرد گفت :
۰-۰ بدون در نظر گرفتن گل سایپا !!!!!!!!!!!!!!!!!
آخه چرا ؟ چه دلیلی داشت که این حرفو بزنه ؟ چرا گل سایپا رو نباید در نظر بگیریم ؟
شخصی به یک معتاد رسید وبه او گفت:بیژن سلام!
معتاد گفت:من بی ژن نیستم.من ژن دارم.
دبیر انگلیسی:احمد حروف الفبای انگلیسی را به خوبی می دانی؟
احمد:بله آقا!
معلم:آفرین!بگو ببینم.
احمد:ای،بی،سی،چهل،پنجاه،...
شبی یک جوان بازیر شلواری خواستگاری دختری رفت.گفتند:چرا بازیر
شلواری آمدی؟جوان خواستگار که از خوش حالی از پوست خود نمی گنجید
درجواب گفت:شاید وصلت شد و همین جا ماندم!
آدما کلا سه دستن :
یا منو دوس دارن
یا دوس دارن منو دوس داشته باشن
یا اصن آدم نیستن
یه همچین آدم احترام گذار به سلایق مختلفی هستم !
.
زنی درحال مردن بود از شوهر خود پرسید:آیا وقتی بمیرم توزن دیگری می
گیری؟گفت:نه.من هم بعداز مرگ تو میمیرم.پرسید:ازشدت علاقه به من می
میری یا خودت را می کشی؟گفت،هیچ کدام از شوق سکته خواهم کرد.
تعداد صفحات : 80