صبح دیرم شده به مامانم میگم :یه سیب برام بیار میگه می خای الآن بخوری؟
پ ن پ می خام کله سحری چک کنم قانون نیوتن هنوز سرجاشه یا نه
غضنفر خرشو تو جنگل گم میکنه موقع گشتن یه گوره خر میبینه میگه ای کلک لباس ورزشی پوشیدی تا نشناسمت!؟؟
اگر پرنده ای پی دانه ای یا تکه نان خشکیده ای میهمان خانه ات شد، مترسک مشو !
عروس چیست؟
.
.
.
.
.
.
موجودی که نسلش در حال انقراض است
فریدولین از جشن تولد دوستش به خانه برگشت.
مادرش پرسید: دختر مؤدبی بودی؟
فریدولین: البته مادر!
مادر: مرتب نمیرفتی شیرینی برداری؟
فریدولین گفت: نه همان اول که وارد شدمپنج تا برداشتم!
این روزها گویی انسان ها بیشتر به دست یکدیگر پیر میشوند تا به پای یکدیگر...
توی یک مهمانی، یک خانمی رو می کنه به حیف نون، می گه: به نظر شما من چند سالمه؟ حیف نون می گه: گفتنش یک خورده مشکله، اما یک کم که دقیق می شم می بینم اصلا بهتون نمی یاد!
سه نفر می خواستند چای لیپتون بخورن. اولی فنجان رو نگه می داره و لیپتون را تو فنجان تکان می ده، دومی لیپتون را نگه می داره و فنجان را تکان می ده، سومی لیپتون را به دور فنجان می ماله!
مردی می ره پیش کشیش تا اعتراف کنه. می گه: من در زمان جنگ جهانی دوم به یک مرد در خانه خودم پناه دادم.
کشیش می گه: خوب این که گناه نیست!
مرد می گه: ولی من بهش گفتم برای هر یک هفته ای که در خانه من بمونه باید ۵ دلار بپردازه.
کشیش می گه: درسته که کارت خوب نبوده، ولی تو با نیت خوبی این کار رو انجام دادی.
مرد می گه: اوه! متشکرم! خیالم راحت شد. فقط یه سوال دیگه…
کشیش می گه: بگو فرزندم.
مرد می گه: آیا باید بهش بگم که جنگ تموم شده؟
حیف نون می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه.
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
حیف نون می گه: ببخشید… بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!
تعداد صفحات : 80