یه روز عدد ۵ همه اعداد رو دعوت میکنه واسه پارتی به جز عدد ۸
۰ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ … ۹
آخه اصلاً خوشش نمیومده ازش
وسط پارتی میبینه عدد ۸ داره قر میده و میرقصه
جلو میره و یکی میخوابونه بیخ گوشش
میگه حیوون اینجا چی میکنی … من که تو رو دعوت نکردم
عدد ۸ میزنه زیر گریه و میگه
من عدد ۰ هستم …
دستمال بستم کمرم واستون “حبیبی النور العینی” برقصم !!
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
ایا از این وبلاگ خوشتون اومده یا نه؟
آمار سایت